سفارش تبلیغ
صبا ویژن
out of world
یادداشت ثابت - سه شنبه 92 اردیبهشت 11 :: 11:28 عصر :: نویسنده : رامین
دلت که شکست تازه حضور خدا در تو آغار می شه ...

دلت رو آب و جارو می کنه ...

در حالی که تو از اون گله داری !

تیکه تیکه اش رو با حوصله کنار هم می چینه ...

اما تو همه نداشته هات رو به گردنش میندازی!

متهمش می کنی به سنگدلی ...

به رنجوندن آدمها ...

به اینکه انگار نمی شنوه صداتو...

و اون چه صبورانه چینی دلت رو بند می زند . . . !

خودش می یاد جای همه چیز و همه کس رو می گیره . . .

چه آرامشی داره دل شکسته ای که همصحبتش خداست ...

دنیات زیبا می شه..

یادش که می کنی قلبت آرام می گیره !

حالا به راستی ..

باید از او که دلت رو شکسته گله کرد یا تشکر ؟؟...



موضوع مطلب :
یادداشت ثابت - سه شنبه 92 اردیبهشت 11 :: 11:27 عصر :: نویسنده : رامین

اغلب فکر میکنیم اینکه بیاد کسی هستیم


و با خاطره اش زندگی میکنیم منتی است بر گردن او ،


غافل از اینکه اگر بیاد کسی هستیم ،


این هنر اوست ، نه هنر ما !!!

 




موضوع مطلب :
یادداشت ثابت - سه شنبه 92 اردیبهشت 11 :: 11:27 عصر :: نویسنده : رامین
به سلامتی کلاغ که آزادی رو به زیبایی ترجیح داد!!!!!

به سلامتی اونایی که اعتقادات مذهبیشونو

فقط تو دل خودشون نگه میدارن و به بقیه تحمیل نمی کنن........

.به سلامتی اونایی که اهل ریا کاری مذهبی نیستن

به سلامتی اونایی که...

 درد و دل همه رو گوش میدن......

 اما معلوم نیست خودشون کجا درد و دل میکنن

به سلامتی اونایی که به ظاهر آرومن ولی توی دلشون سونامی هست"

به سلامتیه همه اونایی که خطشون اعتباریه ولی معرفتشون دایمیه

به سلامتی اونایی که بی کسن ولی ناکس نیستن..

به سلامتیه....




موضوع مطلب :
یادداشت ثابت - دوشنبه 92 اردیبهشت 10 :: 2:4 صبح :: نویسنده : رامین

کرایه تاکسی


توی تاکسی نشسته بودم، دو تا آقای مسن هم عقب نشسته بودن.
نزدیک پیاده شدنشون یکی به اون... یکی گفت:
به خدا اگه بزارم دست تو جیبت بکنی! من حساب میکنم...
بعد از راننده پرسید : ببخشید چقدر شد؟
راننده: هزار تومن !
یهو یارو برگشت به راننده گفت: آدمــــــی ؟؟!!
راننده گفت : جـــان ؟
مرد : گفتم آدمی یا نه؟
راننده گفت : حرف دهنتو بفهم درست صحبت کن!
یارو دوباره گفت: نه.. آدمی؟؟!
راننده هم با عصبانیت ترمز کرد برگشت عقب گفت : نــــــــه ... فقط تو آدمی!
یارو گفت : یعنی چی؟ من میگم آدمی هزار تومن؛یا دوتاییمون باهم هزار تومن!!

 

 




موضوع مطلب :
یادداشت ثابت - دوشنبه 92 اردیبهشت 10 :: 1:47 صبح :: نویسنده : رامین

تفسیر عشق...

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو

 

یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو 

خواب دیدی که دل دست به دامان تو

شد تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو

لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی

 تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو

 صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو

 یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو

تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند

 تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو




موضوع مطلب :
یادداشت ثابت - دوشنبه 92 اردیبهشت 10 :: 1:45 صبح :: نویسنده : رامین

 

کبری،تصمیـم نمی گیرد

!
دهقان،فداکاری نمی کند
!
پسر ِ شجـاع،ترسو شده است
!
لوک،بــدشانسی می آورد
!
پلنگ ِ صورتی،زرد شده است
!
......میتـی کومان،استعفـا داده است
!
پروفسور بــالتازار، جعلی مدرک گرفته است
!
ای کیــو ســان،مـُـدل ِ مو عوض می کند
!
دو قلـــوها،دست ِ هــم را نمـــی گیــرند
!
رابین هـود،بــا دزد ها رفیق شده است
!
...پینوکیـو،به فکر ِ جرّاحی ِِ بینی است
!
یـوگی،دوستـانش را مـی فروشـد
!
پـت و مـت،پُست وزارت گرفته اند
!
دخترک ِکبریت فروش، رفته دوبی

!.

ولی... ولی چوپـان ِ دروغگو،هنوز دروغ می گوید




موضوع مطلب :
یادداشت ثابت - دوشنبه 91 اسفند 29 :: 7:31 صبح :: نویسنده : رامین

نگـــــــران نباش،

نگـــــــران نباش،

حــــال مـــن خـــــوب اســت


بــزرگ شـــده ام . . .


دیگر آنقــدر کــوچک نیستـم که در دلـتنگی هـــایم گم شــوم!


آمـوختــه ام،


که این فـــاصــله ی کوتـــاه،


بین لبخند و اشک


نامش زندگیست



موضوع مطلب :
یادداشت ثابت - دوشنبه 91 اسفند 29 :: 7:29 صبح :: نویسنده : رامین

غریبه ای ؟

در کوچه پس کوچه ها ... , گربه ای با نگاهی پر از درد ...
از من پرسید : غریبه ای ؟
گفتم : آری ....
گفت : فرار کن .... این جا جای تو نیست ...

جایی که مرا با سنگ میزنند ، تو را گردن میزنند ...!!!




موضوع مطلب :
یادداشت ثابت - دوشنبه 91 اسفند 29 :: 7:27 صبح :: نویسنده : رامین

بـــــی تفـــــــــــاوت باش..!

بـــــی تفـــــــــــاوت باش..!

"به جهنـــــــــــم"


مگر دریا مـــــــــــرد از بی بارانـــــــــــی !؟!




موضوع مطلب :
یادداشت ثابت - دوشنبه 91 اسفند 29 :: 7:26 صبح :: نویسنده : رامین

هوا گرفته بود

هوا گرفته بود، باران میبارید… کودکی خیس از بی سرپناهی، آهسته گفت: خدایا گریه نکن درست میشه!

 



موضوع مطلب :
< 1 2 3 4 5 >
درباره وبلاگ


آرشیو وبلاگ
پیوندها
صفحات وبلاگ
لوگو

آمار وبلاگ
بازدیدامروز: 23
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 83173

011

قالب بلاگفا

قالب وبلاگ

purchase vpn

بازی اندروید