out of world
|
||
یادداشت ثابت - سه شنبه 92 اردیبهشت 11 :: 11:30 عصر :: نویسنده : رامین
گاهی از تنها بودن لذت می برم گاهی با یکی بودن خسته ام میکنه گاهی ازتنها بودن سیر میشم از خیابونا رفت و آمد آدما از همه چیز بدم میاد که گاهی فکر میکنم آدما به چه امیدی دارن زندگی میکنن قبلا کسی که دوستش داشتیم چیزی ازش نمیدونستیم اما الان که چیزی ازش میدونیم چطور بریم جلو غیر از اینه تنها چیزی که تو اون لحظه میتونه خوشحالم کنه باهاش حرف بزنم تو چشاش زول بزنم همین !!! آخه چطوری مغازه سوپری نیست که دْم و دْقیقه برم بگم آدامس داری؟؟؟ دیگه دستم بهش نمی رسه فقط باید دیدش همین که من فقط همینو میخوام مگه بده هان!!! موضوع مطلب : آخرین مطالب پیوندها لوگو آمار وبلاگ بازدیدامروز: 9
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 84656
|
||